به نام خدا
سلام به همه
همه که خوبن ان شالله.
این قدر این جا عکس و فیلم نذاشتیم. که دیگه از این طرف و اون طرف صدا میاد که چرا عکس نمی ذارید یا بعضی ها هم که کلا ناامید شدن و فکر می کنن که دیگه فراموش کردیم. فراموش نکردیم
من مادر هر روز صبح تقریا ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شم و میگم تا زهرا خوابه به کارام برسم و شروع می کنم به انجام کارها. از کارهای آشپزخونه گرفته غذا درست کردن و این چیزها تا جمع کردن ریخت و پاش هایی که هنر زهراست. یعنی هر روز که بیدار می شم با صحنه به هم ریختگی خونه مواجه می شم . خیلی جالبه که همیشه هم دارم جمع می کنم ولی همیشه هم خونه به هم ریخته است و خوب هزینه آزادی دادن به زهرا رو داریم می دیم. هزینه خستگی شدید من که تقریا شب از خستگی بیهوش می شم. البته کاملا راضی هستم. به هر جال من برای رفتارها و کارهایی که برا زهرا انجام میدم مطالعه می کنم و خدا رو شکر تا الان راضی بودم و نتیجه گرفتم ادعا نمی کنم که اشتباه نمی کنم و حتی همیشه طبق این توصیه ها انجام میدم ولی در کل خوبه.
از این که می بینم زهرا بچه شادی هست واقعا شاد. خوب می خنده شادی می کنه به چیزهای کوچیک راضی می شه. خوب بازی می کنه. خداییش تحمل کردن سخته. سخته که همه چیز رو به هم بریزه و تو هی جمع کنی. سخته باید همش مراقبش باشی و چون داره کارهای خطرناکی می کنه. سخته چون خیلی ها از این آزادی هایی که تو بش دادی بت ایراد می گیرن. فرقی نمی کنه چه اینا تحصیل کرده باشن یا نباشن.
ولی من به زهرا آزادی دادم. خونه رو به هم می ریزه کابینتا رو می ریزه بیرون. چیزها رو خراب می کنه ولی امیدوارم و فکر می کنم جواب بگیرم.
باید بپذیریم زهرا تواناتر شده دیگه اون بچه ای نیست که هرچوری می خواستیم می ذاشتیمش . مثل عروسک باش بازی می کردیم هر جا می خواستیم می بردیمش. و اون راضی بود. حالا اون عروسک ما نیست. حالا واسه خودش علاقه پیدا کرده حالا می خواد بازی کنه و بازی برای کودک مثل اکسیژن است . پس نمی تونه بازی نکنه باید بازی کنه و هر چقدر الان بازی کنه بزرگ که شد دیگه نمی خواد بازی کنه و چون تخیل نداره نمی شه الان ازش انتظار داشت که فقط با اسباب بازی بازی کنه وسایل خونه همه اسباب بازی هاش هستن و می خواد همه چیز رو تجربه کنه. برای اون تجربه اینکه آب ریختن روی موزاییک با سرامیک فرق داره مهمه.
امیدوارم و دعا می کنم خدا توان ، تحمل و صبوری این رو به من بده که با زهر ا تا کنم.
زهرا رو وقتی می برم بیرون همه چیز رو با دقت نگاه می کنه خیلی جالبه همه چیز رو. براش خیلی چیزها چالبه. خیلی دوست داره که از پله بره بالا و پایین و جالبه که هر پله ای که می بینه چندین بار می خواد ازش بره بالا. جالا هی بش بگو بابا از این طرف برو. راه خودش رو می ره.
چند وقت پیش داشتم کناب "من دیگر ما " را می خواندم البته این کتاب چند جلده و من همش رو وقت نکردم بخونم. کتاب های خیلی چالبی بود و از همه مهم تر این که نویسنده اش ایرانی یود و حدیثی بحث می کزد. از این کتاب خیلی چیزها یاد گرفتم.
تو این کتاب نوشته بود که استقلال از امنیت و آزادی بروز می کنه هر چی بچه این دو تا رو بیشتر داشته باشه روند استقلال خودش رو بهتر طی می کنه امنیت به معنای این که هر وقت بجه بخواد مامان بش برسه و آزادی هم که معلومه در چهارچوب حفظ سلامتی و ادب بچه. من سعی کردم برای زهرا این شرایط رو فراهم کنه خداییش خیلی هم سخته ولی الان زهرا داره مستقل می شه و شاید زیادی هم مستقل شده وقتی می بریش بیرون یا تو پارک می ره بازی می کنه و نمی ترسه البته بجه های این جوری معمولا در حدود 18 ماهگی دوباره دوران وابستگی شدیدی رو تجربه می کنن که باید آدم مواظب باشه.
اما زهرای ما
الان داره اوج دوران شیطنت و شیرینی خودش رو تجربه می کنه. با همه چیز بازی می کنه. بعضی روزها می ره پارک و با وسایل بازی می کنه. این قدر هم بش خوش می گذره و خسته می شه که تا بیارمت از خستگی می خوابه. علاقه شدیدی به بچه ها داره و هر بچه رو هر جه که بینه می خواد بره پیشش. اصلا یه جیعی از شادی می زنه که نگو و خدا رو شکر تعاملش با بچه ها خوبه یعنی مثلا نمی زنه اونا رو البته در مقابل نوزادان خیلی واکنش ازش ندیدم. از نظز حرکتی داره پیشرفت می کنه و مثلا از پله هایی که نرده دارن بالا پایین می کنه چون هر پله ای که دیده رفته بالا به کمک ما و ...
فقط خیلی چیغ می زنه وگاهی ما رو با جیغاش اذیت می کنه یعنی وقتی چیزی بخواد تا برسی ببینی چشه جیغ می زنه. دقت کردم دیدم بعضی وقتا الکی چیغ می زنه یعنی می ره تو آینه وای میسه و جیغ می زنه انگار از این صدایی که می تونه تولید کنه خوشش میاد. آخه خیلی هم دوست داره که صحبت کنه. امیدوارم زود از کلش بیفته و دیگه جیغ نزنه.
خوب امروز به جای انجام کارهام نشستم پشت لب تاب تا پست بذارم و همه کارهام مونده. در موقع بیداری زهرا عملا نمیشه نشست پشت لب تاب چون زهزا غوغا می کنه تا بذاریش اول روی میز و بعد شروع می کنه می خواد با لب تاب بازی کنه . لب تاب رو ببنده. دکمه بزنه و خلاصه هر کاری که بتونه.
به خاطر همین من تقریبا تو ساعت هایی که خوابه و کارهای خونه رو انجام داده باشم کارهای ضروری با لب تاب رو انجام میدم
خداحافظ