سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماست مالی به سبک زهرا

به نام خدای تعلیم دهنده

سلام

امروز زهرا واکسن یک سالگیش را زد. وزن 8 کیلو و قد 75 سانتیمتر. مسئول اونجا یک پرسش نامه به من داد تا بیام خونه و تکمیلش کنم و چند تا سوال پرسید. پرسید دستش را به وسایل می گیره بلند شه، گفتم راه میره. پرسید چیزی رو که تو دستشه میذاره تو لیوان گفتم این کار را خیلی وقته میکنه. گفت اسمش را تشخیص میده گفتم 8، 9 ماهی میشه. وقتی اومدم پرسش نامه را جواب بدم دیدم درباره حرکات درشت، ظریف ، حل مسئله و شخصی- اجتماعی است و من تمام موارد را علامت زدم یعنی همه را زهرا داره یا انجام میده.

اما یک چیزی در مورد زهرا بود که تا الان بروز نکرده بود و اون با قاشق غذا خوردنه یعنی تا الان نگفته بود که قاشق را بده و شاید به خاطر همین بود که غذاهای آبکی را اصلا دوست نداشت حتی این چند وقت آخر همش داشتم با دست خودم بش غذا می دادم یعنی مثلا برنج را با دست ( یعنی بدون قاشق) می دادم بخوره و می دیدم که اینجوری خیلی بهتر می خوره.  تا اینکه امشب وقتی داشتیم شام می خوردیم قاشق را گرفت و شروع کرد به ماست خوردن. نزدیک 20 دقیق مشغول بود و خوب بلد نبود بخوره. وسط راه می ریخت پایین. نمی دانم چیزی اصلا می رفت تو دهنش جالب اینکه هر چی می خواستیم وسطش خودمون بش غذا بدیم قبول نمی کرد. باباش می گفت تعجب می کنم که تو چیزی نمی گی. ولی واقعا احساسم این بود که داره با تمام وجود لذت می بره. از اینکه می تونه این کار رو بکنه. احساس رضایت کامل. واقعا نمی تونم بگم کی ما اینقدر از انجام کاری لذت  بردیم . اصلا همچین چیزی را کی تجربه کردیم؟  نمی دانم.  حالا تصور کنید بلوز و شلوار و دست و پا و گردنش کثیفه و حالا اصرار داره که من الان باید بیام تو بغلت. خیلی حال میده نه؟هر چی گفتم نه من الان نمی خوام بیای تو بغلم، قبول نکرد. و حالا من ماندم و لباس هایی که باید بشورم. جاهایی که باید تمیز کنم و .... زهرا و کلی کیف و خوشحالی و ...

ماست خوردن

 



مطلب بعدی : نماز زهرا        مطلب قبلی : زهرا یک ساله شد!